معرفی سریال پاییزی Girl Captured by ISIS

اولین تلاش سجاد پهلوان زاده در مقام کارگردان مربوط به چند هفته پیش است که از تلویزیون مادری اش پخش شد. سقوط این داستان درباره داعش و کسانی است که در چنگال آن گرفتار شده اند. با زومجی همراه باشید.

سجاد پهلوان زاده را بیشتر به عنوان سردبیر می شناختیم. او سابقه همکاری در فیلم با محمدحسین مهدویان را دارد ایستاده در غبار، بخت آزمایی و سریال زخم کار و در این فیلم ها با مخدویان به عنوان تدوینگر (البته در زخم کارنام او نیز در تیتراژها با عنوان بازسازی داستان آمده است). یکی فیلم رو ادیت کنه ایستاده در غبار وی همچنین نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد. حالا روی صندلی کارگردانی می نشیند و مخدویان تا پایان سریال مشاور کارگردانی او بود سقوط به پایان رساندن

سریالی با داستان دختر جوان عاشقی که به دلیل تعهد به همسرش به ورطه داعش می افتد و برای رهایی از این مخمصه به هر دری می زند. سقوط نوشته اعظم بهروز فردی که سابقه چندانی در دنیای سینما و تلویزیون ندارد و تنها رزومه قابل توجه او نویسندگی مشترک سریال است. جاده چالوس (1392) و بوم و دام (2019) که هر دو از رادیو و تلویزیون پخش شد. در این سریال حمید فرخ نژاد، وحید آقاپور، عباس جمشیدی فر و سجاد بابایی به ایفای نقش پرداختند. اما بدون شک پدیده سریال کسی نیست جز الناز ملک که در اولین نقش خود مقابل دوربین به خوبی درخشید و با آنچه فیلمنامه از او انتظار داشت به خوبی عمل کرد.

سپس داستان این سریال مشخص خواهد شد.

الناز ملک در سریال پاییز

پدیده سریال کسی نیست جز الناز ملک که در اولین نقش خود مقابل دوربین به خوبی درخشید و با آنچه فیلمنامه از او انتظار داشت به خوبی عمل کرد.

همانطور که اشاره شد، سقوط داستان دختر جوانی به نام آیسان (با بازی ملک) است که به دلیل عشق دیرینه به همسرش جکان (با بازی بابایی) با او راهی سفر می شود. سفری که از ترکیه آغاز می شود و در نهایت به سوریه و موصل ختم می شود. جایی که آیسان متوجه می شود همسرش به عضویت داعش درآمده و اکنون باید با او در موصل تحت حکومت اسلامی عراق و شام زندگی کند. البته تا کنون چهار قسمت از سقوط پخش شده و داستان فیلم تا حد زیادی پیش رفته است. بر این اساس می توان با نگاه دقیق تری به جزئیات روایی و اجرایی سریال پی برد که پهلوان زاده و تیمش تاکنون چه چیزی به دست آورده اند.

  تصاویر گیم پلی خیره کننده Stalker 2: Heart of Chernobyl را ارائه کنید

شخصیت اصلی سریال آیسان است و داستان را از دید او می بینیم. ما همیشه با او هستیم. اوست که در اکثر پلان ها حضور دارد و دامنه اطلاعات مخاطب محدود به آنچه می بیند و می فهمد. قانونی که البته هر از چند گاهی شکسته می شود و ناگهان وارد فضای اداره اطلاعات سنندج می شویم – بدون اینکه آیسان به آنها زنگ بزند.

آنچه از نظر تصویرسازی از دید کارگردان بیشتر جلب توجه می کند، وجود میزانسن و دکوپاژهای مخدویان در طول سریال است. عجیب نیست که فردی که سابقه همکاری با مهدویان در چندین پروژه را داشته، اکنون تحت تأثیر او و زیبایی شناسی اش، میزانسن ها و دکوپاژهای فیلم او را طراحی کرده است. حتی در پلان ابتدایی که دوربین آزادانه دست های آیسان را دنبال می کند و با او همه جا می رود و همه جا او را دنبال می کند، این شباهت ها نمایان است. میزانسن مورد علاقه مخدویان است و او از همان اولین فیلمش برای مستندسازی برنامه ریزی شده اش به آن توجه ویژه ای داشت.

زیبایی شناسی فیلم نیز بر اساس برداشت های طولانی است. پلان ها البته چندان پیچیده نیستند و خبری از حرکات خاص دوربین یا حرکات معنادار دوربین و بازیگران نسبت به هم نیست. بلکه همه چیز در ساده ترین – و شاید ابتدایی ترین حالت خود سازماندهی شده است. یکی دیگر از جاهایی که می توان لمس قوی و آشنای مهدویان را دید، زمانی است که در پایان یک سکانس، ناگهان از درون موقعیت به نمای لانگ شات تغییر می کنیم و همان موقعیت را از بیرون مشاهده می کنیم. اثری که هنوز مورد پسند مهدویان و در داستان نیمروز بارها آن را دیده ایم.

حمید فرخ نژاد در سریال پاییز

نمایش موقعیت های زیاد سریال را خسته کننده کرد. داستان خیلی کند پیش می‌رود و بیشتر وقت‌ها در تنظیم لحظات و سکانس‌هایی تلف می‌شود که کمکی به پیشرفت داستان نمی‌کنند و کمک زیادی به رشد شخصیت نمی‌کنند.

  نقد و بررسی فیلم آهنگ عاشقانه. دیدار با دوستان قدیمی در کوهستان

پاشنه آشیل سقوط او فیلمنامه اوست. فیلمنامه نوشته اعظم بهروز با طرح های بهجت شریف. طرحی که او تاکنون داده است باعث شده بسیاری از بینندگان از او کپی کنند شبی که ماه کامل شد (نرگس آبیار، 1396). اما فراتر از آن، این جزئیات در فیلمنامه است که بیشترین آسیب را وارد می کند سقوط زده اند

مهم ترین مشکل، سرعت فوق العاده کند داستان است. قسمت اول (پایلوت) سریال یک ساعت و بیست دقیقه است. اما چه چیزی توجه مخاطب را در این مدت طولانی به خود جلب می کند؟ همان خلاصه دو خطی که برای تاریخچه سریال توضیح دادیم. در واقع با بررسی دقیق تر، از حدود دقیقه 8 که جاکان وارد فیلم می شود تا حدود دقیقه 60، فقط با یک موقعیت تکراری مواجه می شویم، موقعیتی که هیچ اطلاعات اضافی یا مفیدی در مورد او به دست نمی آوریم. وضعیت اینگونه است: جاکان انگار پولدار شده و دارد برای آیسان خرج می کند و آیسان هم متعجب و مشکوک است. این همه است. ما بیش از 50 دقیقه در سکانس‌های مختلف و در مکان‌های مختلف وضعیت یکسانی را تماشا می‌کنیم بدون اینکه نویسنده به خود زحمت بدهد اطلاعات جدید را درج کند. تنها در صحنه های خانه ترکیه است که سرنخ های مفیدی به این وضعیت اضافه می شود تا اینکه در نهایت به غافلگیری نهایی یعنی پیوستن به داعش می رسیم.

این نمایش بیش از چند بار سریال را خسته کننده کرده است. داستان خیلی کند پیش می‌رود و بیشتر وقت‌ها در تنظیم لحظات و سکانس‌هایی تلف می‌شود که نه کمکی به پیشبرد داستان می‌کنند و نه برای شخصیت‌پردازی. این سوال تا آنجا پیش می رود که در قسمت دوم که ابوعاصم (جاقان) را می بینیم و سخنان او را می شنویم، گویی به نوعی یا کلیشه ای برمی خوریم که در همه جا به کار رفته و دیده می شود. هیچ نشانی از جاکان در قسمت اول نیست، بدون اینکه بداند چه بر سرش آمده است و فیلم کوچکترین اشاره ای به اینکه چرا چنین تصمیمی در زندگی اش گرفته باشد، نیست. چنین تصمیم وحشتناکی که سرنوشت او و همسرش را بسیار تغییر داد.

  تریلر پرتاب نبردهای جنگ جهانی اول در جنگ بزرگ: جبهه غربی

سجاد بابایی در سریال پاییز

احساسات گرایی را می توان در جای دیگری جستجو کرد. مثلا صحنه خداحافظی عطیه و آیسان. به دیالوگ های رد و بدل شده بین آنها توجه کنید. تقریباً همه چیز دو بار گفته می شود و همه چیز دو بار انجام می شود

ذکر یک مثال دیگر برای توضیح دقایق اضافی سریال مفید است. در پایان قسمت دوم وقتی تلفن در دست آیسان زنگ می‌خورد و داعشی‌ها به سمت او می‌روند، ناگهان بمبی منفجر می‌شود و جنگجویان داعش و جقان می‌میرند. از زمانی که غبار فرو می نشیند و بدن جاکان را غرق در خون می بینید تا شروع تیتراژ حدود 40 ثانیه طول می کشد.

40 ثانیه ناله و گریه آیسان. ابتدای قسمت سوم ادامه این صحنه است. آیسان در حال فریاد زدن و حمل اجساد داعش و تصاویری از چهره خون آلود جقان و چهره گریان آیسان. این سکانس حدود 3 دقیقه و 20 ثانیه طول می کشد. یعنی ما بینندگان فقط شاهد بوده ایم که کل چهار دقیقه سریال مورد اصابت بمب قرار گرفته، جاکان کشته شده و آیسان غمگین است. فقط این یکی آنچه در 30 ثانیه انجام می شود در اینجا به 240 ثانیه افزایش یافته است.

این عاطفه و احساسات را می توان در جای دیگری جستجو کرد. مثلا صحنه خداحافظی عطیه و آیسان. به دیالوگ های رد و بدل شده بین آنها توجه کنید. تقریباً همه چیز دو بار گفته می شود و همه چیز دو بار انجام می شود. چیزی که به قسمت سوم و دوباره به یکی از مضامین مورد علاقه مهدویت منتهی می شود، یعنی پرستش ناموس که بخت آزمایی به مضحک ترین شکل به نظر می رسد ما نیز دیده ایم. صرفاً برای برانگیختن احساسات (و شاید اشک) مخاطب و برانگیختن حسادت آنها زیرا زن ایرانی در چنین موقعیت ناپسندی گرفتار شده است. چنین اشتباهات نابخشودنی و نابخشودنی باعث شد که سقوط، با وجود پتانسیل، اثری شکست خورده در کارنامه سازندگانش قرار گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید